تاریخ بروز رسانی اسفند 17, 1400 by
با پدر و مادر معتاد و ترک اعتیاد پدرم و مادرم چه کنم ؟ نامش امیر است. تنها 19 سال سن دارد، اما به اندازه ی مردی 40 ساله در مورد سختی های زندگی می داند. البته به قول خودش، زندگی و کوچه و خیابان او را بزرگ کرده است. داستان زندگی امیر، داستان زندگی بسیاری از کودکان کار است. زندگی پر از مشقت و زحمت. او دو خواهر و یک برادر کوچکتر از خود دارد، که خرجشان را می دهد و اکنون که در زندان است، نگران زندگی و خورد و خوراک آن هاست. به سراغش رفتم و ماجرای زندگیش را پرسیدم. آهی از ته دل کشید و برایم سرگذشت پر درد خود را تعریف کرد.
برخورد داشتن اعتیاد پدرم و مادر
نحوه برخورد داشتن اعتیاد پدرم و مادر تنها 4 سال داشتم، که یک روز با سیخ بساط منقل و وافور پدرم تنبیه شدم. مادرم هم که نئشه بود، تنها می خندید و هیچ حمایتی از من نکرد. با سن کمم می دانستم که هیچ حمایتی از جانب آن ها نخواهم شد. به گوشه ای خزیدم و آرام گریه کردم. آن روز ها خواهرم تازه به دنیا آمده بود و مدام گریه می کرد. نمی دانستم که علت گریه های او نبود تریاکی است که مادرم از طریق شیر به او می داد. به کنارش می رفتم تا بلکه آرام گیرد. اما دریغ. روز های پر درد و رنج کماکان ادامه داشت تا اینکه روزی مردی به خانه ما آمد که هم بساط پدر و مادرم بود. با هم گفتگو هایی داشتند و مدام به من اشاره می کردند. بعد از آن گفت و گو بود که متوجه شدم پدرم و مادرم در ازای مقدار کمی پول مرا به او سپرده اند تا برایش کار کنم. و حتی فکری برای کمپ زنان برای مادرم داشتم اما تمایلی نبود متاسفانه
پول مواد مخدر پدر و مادرم را من تهیه می کردم
5 سال بیشتر نداشتم که راهی کوچه و خیابان شدم، آن هم برای کار کردن. همه چیز می فروختم، از بادکنک و گل گرفته تا عینک و دستمال. نه از کودکی چیزی متوجه شدم و نه از نوجوانی. حال خواهرم بزرگ شده بود و برادر و خواهر دیگرم هم به او پیوسته بودند. وضعیت آن ها نیز بهتر از من نبود. اما ترس از اینکه مبادا آن ها نیز مانند شوند، باعث شد که من بیشتر کار کنم و به جای آن سه نفر دیگر نیز، من پول تهیه کنم. پدر و مادرم هم که تنها به فکر پول موادشان بودند، قبول کردند. اما با پول دستفروشی مگر چقدر می شود زندگی کرد؟ اینگونه بود که ریسک کردم و به سراغ توزیع کننده مواد، که چند باری از آن ها برای پدر و مادرم مواد خریده بودم رفتم. از او خواستم که مرا نیز وارد کار کند. آن زمان تنها 16 سال سن نداشتم و چیز زیادی در مورد قوانین حمل مواد مخدر نمی دانستم. دو تحویل اول بسیار سودآور بود و توانستم برای برادر و خواهر هایم لباس و خرت و پرت بخرم. در تحویل های بعدی بسیار حرفه ای شده بودم و بعد از سه سال توانستم دم و دستگاهی درست کنم و برای خودم چند نوچه بیاورم.
از عوارض مصرف شیشه
فروشندگی مواد مخدر مرا راهی زندان کرد
خانه ای برای خواهر و برادر هایم اجاره کردم و آن ها را از آن مرد و زن و ملعون دور نگه داشتم. من به این شغل راضی بودم و می توانستم از خانواده ام مراقبت کنم. تا اینکه روزی یکی از نوچه هایم را در حین تحویل مواد دستگیر کردند و سپس در پی همان دستگیری به سراغ من نیز آمدند.
ماموران در حجره ای که به عنوان محل کسب و کارم راه انداخته بودم، مقدار زیادی تریاک، حشیش و اعتیاد شیشه پیدا کردند. این مقدار موادی که باعث شد برایم 25 سال در نظر گرفته شود. الان حدود یک سال است که در زندان به سر می برم. مقدار پس اندازی که برای خواهر و برادر هایم کنار گذاشته بودم، در حال تمام شدن است و ترس از اینکه فقر و بی پشتوانه ای آن ها را روانه کوچه و خیابان کند، مرا تا مرز دیوانگی می کشاند.
پایان متن.
آقای رنجبر
پاسخ دهید